عطیهعطیه، تا این لحظه: 23 سال و 3 روز سن داره

آسمان رویاها

6 ماه گذشت

سلام.خوبین؟خوشین؟ خدایا!باورم نمیشه.6ماه گذشت.انگار همین دیروز بود که پست و اما مدرسه... رو گذاشتم. امسال اصلا سال خوبی برای من نبود.پارسال هر روز با ذوق و شوق میرفتم مدرسه.انگار هر روز می خواست اتفاق جدیدی بیفته.حتی روزایی که امتحان داشتم.چه قدر خندیدیم پاسال.چه قدر سال خوبی بود.هیچ وقت فراموشش نمیکنم. توی یکی از سوالای بنویسیم نوشته بود یکی از اتفاقات به یاد موندنی کلاستو بنویس.هر چی فکر کردم یادم نیومد و اون سوالو جواب ندادم.   دیروز امتحان ریاضی داشتیم که خدا رو شکر تعطیل بود.ولی فکر کنم فردا میگیره. دیروز نشستم انشامو بنویسم.موضوع انشا( نامه ای به بهترین...)بود.که من نوشتم به بهترین دوستم.اون دو سه خط اولو خیل...
29 اسفند 1391

آخرین پست 91

سلام. امسال هم سال خوبی بود هم بد.هم خنده داشت هم گریه.هم از بینمون رفتن هم به جمعمون اضافه شدن. امیدوارم سال جدید برای ههههههمممممه سال خوب،پر نشاط،پر از عدالت،خنده و... باشه. پیشاپیش سال جدید رو به همه ی دوستای خوبم تبریک میگم. بازم امیدوارم توی این سال نو به همه ی آرزوهای قشنگشون برسن.همیشه سالم و سلامت باشن. خداحافظ تا سال بعد         ...
29 اسفند 1391

عیدتون پیشاپیش مبارک

سلام. از شنبه دیگه مدرسه نرفتم.ولی دوست داشتم برم.تو خونه هیچ کاری ندارم.باید درس بخونم. یه جا دیدم یه جمله نوشته بود ازش خوشم اومد.اینه: هر گاه خداوند آرزویی را در دلت انداخت ، بدان توان رسیدن به آن را در تو دیده است. راااااااااستی عیدتون پیشاپیش مبارک.     ...
28 اسفند 1391

این روزا

سلام. دیروز با نفیسه رفتیم بیرون تا من کتابایی رو که از کتابخونه جای خونمون گرفته بودم بدم.اصلا حواسم نبود که روزای فرد مال پسراس.داشتم میرفتم تو.خدا رو شکر زود یادم اومد.وگرنه ضایع میشدم. بعدم باید میرفتیم که نفیسه جورای شلواری بخره و من یه ساعت مچی دیده بودم ازش خوشم اومد. جورای شلواری رو خریدم و رفتیم ساعت فروشی.چند تا ساعت آورد که دوتا شون خوشگل بودن. یکی یه کم صفحه ش بزرگ تر بود که به دست من نمیومد ولی خیلی خوشگل بود.یه ساعت دیگه خریدم که به دستم میومد و قشنگ بود.مشکی ساده. باااااااااااااای ...
18 اسفند 1391

آهنگ وب

سلاااااااااام.خوبین؟سلامتین؟ لطفا نظر بدین. چه آهنگی روی وبم بذارم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(از مازیار فلاحی) مرسی.بای ...
14 اسفند 1391

کلاس

امروز صبح بابای شیرین اومد دنبال من و آنیتا که ببرمون کلاس.(کلاس نمونه دولتی مصلی نژاد). خیلی مدرسه تمیز و خوبی بود.ساعتای ده بود که تعطیل شدیم و برای برگشت مامان آنیتا اومد دنبالمون.خیلی شیک و باکلاس رفتیم نشستیم تو ماشین.به سلامتی فقط کلید ماشین رو آورده بودن. وقتی در ماشینو باز کردیم تا یه رب داشت آژیر میزد. حالا چی شد؟؟؟؟؟؟؟ماشین بنزین نداااااااره. خیلی مجلسی از ماشین پیاده شدیمو ماشینو هل دادیم تاببریمش کنار.اینقدر زایه بود.هر کی رد میشد یه نگاهی میکرد.حالا از بدبختی ما کیفشون یادشون رفته بود و هیچ کس پول نداره.به یه بد بختی یه ماشین وایستاد تا ما رو برسونه و بعد پولشو بدیم بهش. تا در خونه داشتیم میخندیدیم. بای ...
11 اسفند 1391

عید

سلام.خوبید؟؟؟؟؟ باز همه دارن میگن چون میخوان امتحانا رو زودتر یعنی تو اردیبهشت (بهترین ماه سال )بگیرن تعطیلات عید کمتر میشه.کاش این طوری نباشه و فقط در حد یه شایعه باشه. راستی فاطمه و فائزه جون هی میخوام عکس قالب ژله رو بذارم هی نفیسه دروبینو میبره مدرسه. این دفعه دیگه میذارم. حرفی ندارم فقط همین طوری اومدم تو نی نی وبلاگ گفتم یه چیزی بنویسم. بای. ...
2 اسفند 1391
1